نتایج جستجوی عبارت «سید عمادالدین پوررضا ریزآب دبستان شهید اکتسابی حوزه علمیه امام صادق(ع) مهاباد امام‌زاده سید محمدِ رودخور ۱۳۶۴/۷/۴» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
کلیات عملیات بیت المقدس 7
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات بيت المقدس هفت »
این عملیات در شب دوشنبه 23/3/1367 در منطقه عملیاتی شلمچه انجام شد. حدود 19 روز از پاتک دشمن و بازپس‌گیری شلمچه می‌گذشت. نیروهای خودی به منظور پاسخگویی به دشمن که به دنبال بازپس‌گیری فاو‌، جزایر مجنون و شلمچه سخت مغرور شده بود، خواستند به او جوابی داده باشند تا فکر نکند عرصه برای تاخت و تاز او فراهم شده است. نیروهای شهرستان نی‌ریز در قالب گردان کمیل در این عملیات حضور فعالی داشتند و دو شهید به نام...
کلیات عملیات کربلای 10
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي ده »
این عملیات در منطقه غرب کشور در محور سردشت و بانه، اردیبهشت ماه سال 1366 انجام شد1‌.گردان کمیل برای حضور در این عملیات از منطقه جنوب یعنی پادگان امام خمینیی (ره) در اهواز به سمت بوکان حرکت کرد. امّا قبل از شرکت در عملیات، بمباران و از حضور در عملیات باز ماند‌. آقای اصغر ماهوتی در این خصوص می‌گوید‌: ما از اهواز به سمت بوکان حرکت کردیم. چند روزی در کارخانه ریسندگی بوکان مستقر بودیم و بعد به منطقه...
خاطراتی از رزمندگان شرکت کننده در عملیات خیبر
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات خيبر »
ذهن رزمندگان ما مملو از خاطرات و حماسه آفرینیهایی است که در طول هشت سال دفاع مقدس‌، دلاور مردان نی‌ریزی آفریده‌اند‌، آقای دکتر سیاوش فیروزی نژاد حماسه آفرینهای سردار شهید حسین عیدی رادر این عملیات چنین بیان می‌نماید‌: (2-FIROOZINEJAD-14)(1- FIROOZINEJAD-15) فرمانده گروهان یکم گردان کمیل،‌ شهید حسین عیدی بود‌. ایشان در جریان بمباران جفیر زخمی می‌شوند، امّا تا 48 ساعت حتّی شهید سرافراز که فرمانده گردان بود و با ایشان در یک چادر استراحت می‌کردند، متوجه نمی‌شود‌. شهید عیدی در...
حال و هوای معنوی بچه ها در این مرحله از عملیات والفجر هشت
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
یکی از بزرگترین پشتوانه‌های انگیزه‌ساز در طول ‌هشت سال‌ دفاع مقدس، ارتباط مداوم رزمندگان با حضرت حق و خداوند سبحان بود که از فیض قربش بهره‌ها‌ می‌گرفتند و روح و روان خود را تقویت ‌‌نموده و آماده پیکار خونین با دشمن متجاوز میکردند. اذهان عزیزان ایثارگر رزمنده مملو از چنین روحیات و خاطراتی است که هنوز آرامش دهنده جسم و جان ‌آنان است‌. در این عملیات هم این روحیه عرفانی و علو روحانی را در این عزیزان شاهدیم‌....
قطعه خونبار
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
بیا به جبهه خط امام این خط خونین نگر به مطرب این بزم عاشقانه چه زیبا چه حاصل‌است از‌این‌چشمه‌سارهای گوارا برای فتح نهایی و وصل کوی مقدس بگونه ای که بویرانه‌های شهر شهادت بنازم آن کف خیاط با عنایت و لطفی کبوترا تو امان نیستی ز پنجه شاهین بدانکه‌راه شهیدان‌ره حسین وخمینی است همیشه قصه خـونبار عاشقان نتوان گفت بیا نزول ملائک نگر به مهبط خونین سرود سرخ نوازد به چنگ وبربط خونین که هردقیقه به‌آب ‌او‌فتاده یک...
-داستان بابای مهدی
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
از لحاظ رابطه عاطفی بین بچه‌های گردان کمیل و‌ سردار شهید علی اصغر سرافراز‌، حاج آقا بنایی می‌گوید‌: رزمنده‌ای در گردان کمیل بود که به او بابای مهدی می گفتند. به تازگی بچه‌ای خداوند به او داده بود و اسمش را مهدی گذاشته بود. او خیلی به ‌علی اصغر علاقه داشت. قبل از عملیات والفجر هشت من سراغ علی اصغر سرافراز و بچه‌های گردان کمیل رفتم. آنجا نشسته بودیم‌، شهید علی اصغر مرتب با ‌ بابای مهدی شوخی می‌کرد...
حال و هوای معنوی بچه ها در عملیات والفجر یک
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر يک »
آقای حسن مروی حال و هوای معنوی بچه‌ها در شب عملیات را چنین توصیف می‌نماید‌: قبل از شروع عملیات، حالت روحانی قشنگی در فضای ‌کانال ‌ مادر ایجاد شده بود. ‌هر کسی در گوشه‌ای با خدای خود خلوت کرده و اوقاتش را با ‌‌گریه و استغفار سپری می‌کرد. گروهی خالصانه از خدا می‌خواستند تا لذت شربت شهادت را به آنها بچشاند و گروهی برای حلال بودی به سراغ همرزمان خود رفته و با آنها به درددل می‌پرداختند. شهید ‌...
گلزار شهدای نی ریز
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
بیا در گلستان عشق تا آنجا صفا بینی زخود گر وارهی یکدم‌‌خدا‌ داند‌چها بینی خزان را ره نمی بینی بهار جانفزا بینی خدا جویانه گر باشی به‌نوردل خدابینی جهان‌راغرق‌گل‌بینی‌دی‌وبهمن‌کجا بینی سراپا معرفت‌ گردی‌ چه‌ گویم‌ ما سوا بینی ((( سراسر‌شوق در دلها سراسر‌عشق‌در جانها نهاده قالب خاکی گرفته عالم معنی زده لبخند برهستی کشیده از درون آوا نیایش ها ستایش‌ها ترنم‌های جان افزا زده بر لامکان پهلوگرفته قرب‌جانان جا شهید عشق را آنجا تو درشور و نوا بـینی ((( تو بینی سرفرازان‌...
گیر کردن استخوان درگلو
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانیکه گردان کمیل در پایگاه پنجم شکاری مستقر بود. یک شب شام یخنی بود. با عده ای از بچه‌های گردان از جمله شهید علی طاهری سر سفره در حال صرف شام بودیم‌. در همین بین دیدیم که شهید علی طاهری با اشاره می‌گوید: که استخوان در گلویش گیر کرده است. هر چه به پشت او زدیم‌، استخوان بیرون نیامد. ناچار او را به اورژانس بردیم. اورژانس هم نتوانست کاری انجام دهد و دکترا گفتند: باید به اهواز اعزامش...
همان... را که برای خودمان نگه داشته ایم بده
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
محل استقرار گردان مدتها در پادگان امام خمینی‌(ره) واقع در جاده اهواز اندیمشک بود. آقایان قاسم ملایی و علیرضا نامور در تدارکات گردان مشغول خدمت بودند. وقتی بچه‌ها برای گرفتن مایحتاجی مانند شلوار‌، شامپو‌، زیر پیراهن و‌... مراجعه می‌کردند‌. آقای نامور می گفت: فعلا" نداریم . بعضی وقتها که مراجعه کننده ، ناراحت می شد، می‌گفت: به کربلائی قاسم مراجعه کن و بگو همان (مثلا" زیر پیراهنی) که برای خودمان نگه داشته‌ایم را بده. این مسأله‌ای شایع در...